آدمی برای آن که بمیرد٬
نخست باید زنده باشد.
من٬ مرده ای سرخوش از زیباترین لباسی که برای تدفین خویش٬ بر تن کرده ام و سرمست از رنگ و لعابی که چهره ام را زیباتر از هر زمانی در زمان حیاتم٬ ساخته است٬ سرشار از لذتی گنگ و بی هیچ هراسی٬ بر گور خود نشسته٬ نِگریستن و نَگریستن را مشق می کنم.
من از قماش مردگانم. مردگانی از هر مرده ای مرده تر و از هر زندهء یافت نشدنی در این برهوت مرگ آورِ تاریک٬ زنده تر.